پادشاهی قسمت دوم(Max Payne)

هوا برفی و سرد، خستگی تو صورت مکس حس می شد! از خیابون های تاریک نیویورک  نفرت داشت ولی به راهش ادامه میداد.
پلکاش از خستگی توان بلند شدن نداشت، حس عجیبی تو صورتش دیده می شد.فقط به فکر این بود که زودتر کنار همسر و بچه اش یه میز شامو گرد کنه و چشاشو ببنده و دیگه از دنیای دورو برش بی خبر باشه!

صدای قدماش تو برف و وزش باد اونو نگران کرده بود!هیچ امیدی تو تاریکی شب وجود نداشت!
نزدیک محله شد! هر چقدر به خونه نزدیک تر می شد نگرانی ها هم بیشتر می شد. صدای شلیک دوتا گلوله کل وجودشو به لرزه درآورد.به سرعت به سمت در خونه رفتو با کیلید سردی که تو جیبش داشت درو باز کرد.
دستاش قفل کرده بود. ترس تموم وجودشو پر کرده بود. درو باز کرد!
سکوت عجیبی تو خونه حس می شد، وسایل هیچ کدوم سر جای خودشون نبودن، همه چی بوی خون و جنایت می داد.
به سمت اتاق خواب رفت و ترسی که کل وجودشو قرار گرفته بود باعث شد اسلحه ای که زیر کت خیسش بود بیرون بکشه!
در باز شد و صدای چند نفر که به گوش مکس آشنا نبود می اومد! اسلحه رو به سمت نشونه گرفت.
درگیری باعث شد دو نفر از جنایت کاران کشته شدند، مکس به سرعت به سمت اتاق رفت و زندگی جدیدش از اون صحنه آغاز شد.
همسر و بچه اش کشته شده بوند و دنیا و رویای مکس برای همیشه خراب شد! اشک خون یکی شده بود.

قدرت تصمیم گیری برای مکس بی معنی شده بود! خودش رو با قرص های آرام بخش آروم می کرد!
نوبت به انتقام رسیده بود! دیگه هیچ حسی باقی نمونده بود! سوالی که مطرح بود و وجودشو آزار میداد این بود که چرا یه پرونده باعث کشته شدن خانواده اش شده بود؟!!
مونا شخصیتی بود که مکس بعد از مدت ها حسی بهش پیدا کرده بود،حالا عشق و خون و نفرت و اشک تلفیقی از مکس بود!
کنار انتقام گیری عاشق مونا شده بود.توی توهماتش و تخیلاتش با مونا سر می کرد، مونا هم جزء افرادی بود که قربانی همون جنایت کاران شده بود.
با کمک هم از پس خیلیا بر اومدن ولی این با هم بودن ادامه پیدا نکرد! کسی که مکس بعد مدت ها عاشقش شده بود و نسبت بهش حسی پیدا کرده بود سرنوشتی شبیه خانواده مکس براش رقم خورده بود!……..مرگ……….!

جولوی چشم معشوقه اش مکس، کشته شد!
حالا مکس قدرت بیشتر برای انتقام گیری داشت! خشم بیشتر کل وجودشو گرفته بود، ادامه راه براش سخت بود وحالا فقط جنایت کارا نبودن که مکس باید با اونها سرو کله می زد بلکه پلیس و همکارانش به علت کشتار زیادی که رخ داده بود دیگه باورش نداشتند!
حرفشو ثابت کرد، انتقام گرفت و گذر زمان روش تاثیری نداشت!

حالا مکس از سرمای نیویورک به گرمای برزیل پناه برده بود.
گرمایی که بیشتر زجر کشیدنو بهش یاد داد که طعم خوب زندگی فقط با قرصای آرامش بخش و الکل براش میسر میشه.
حالا مکس یک محافظ بیشتر نبود، محافظ خانواده ای پولدار که مالک شرکتی بزرگ بوند و رئیس شرکت رودریگو برانکو نام داشت.
شبا با یه عکس قدیمی از خانوادش و چندتا قرص و الکل چشماشو می بست تا این که چند ساعتی از دنیای کثیف دوروبرش بی خبر باشه!
همیشه یه بد بختی دنبال مکس بود! ایندفعه هم بوی خون حس می شد!
باز هم جنایتی در کار بود! گرونگان گیری خانواده رودریگو در یک مهمونی بزرگ!
تلاش برای نجات دادن گروگان ها فایده ای نداشت! همه کشته شدند.
طی یه حمله تروریستی به شرکت خود رودریگو هم کشته شد و با صحنه سازی، صحنه خود کشی رو جلوه داده بوند. آن هم به دست یکی از افسرای قابل اعتماد خودش که مسئولیت محافظت از وی را داشت.
حالا مکس سردرگم بین خون و آتش و مغز های پاشیده شده و استخون ها خورد شده گیر کرده است!
:مکس پین هدف این گروگان گیری ها و خون ریزی ها خود تو بودی! دیالوگی بود که از جسم نیمه سوخته و نیم جان یکی از ارتش محافظان گفته شد.
شخصیتی که باید کشته می شد مکس بود نه رودریگو برانکو و خانواده اش.
مکس و داستان پرونده ای که موجب کشته شدن خانواده اش شده بودند تموم نشده بود و ادامه داشت!
تغییر چهره و انتقام گیری کار اصلی مکس بود که  به هدفش رسید.

مقدمه تموم شد 😀
گیم پلی :
حالا یه کم از فاض درارمتون بیرون. گیم پلی عالی بود، در سه نسخه ای که از این بازی منتشر شد یم پلی عالی بود!شرکت نسخه های ۱ و ۲ رمیدی بود که تمام سعی خودشو روی پروژه مکس گذاشته بود. قسمت سوم این بازی به شرکت محبوب و پر آوازه راک استار سپرده شد!
در بازی هدف گیری کاملا رضایت مندانه بود مخصوصا با نقطه کوچیکی که در وسط صفحه قرار داشت!
دور بین بازی کاملا عالی طراحی شده بود و یکی از خلاقیت های این بازی سیستم بولت تایم بود که شخصیت مکس پین رو تکمیل می کرد و باعث شد این بازی جهانی بشه و طرفداران زیادی پیدا کنه، مخصوصا در نسخه سوم سیستم کاور گیری به بازی اضافه شد که علاوه بر اینکه جذابیت گیم پلی رو کم نکرد مخاطبان بیشتری رو به خوش جذب کرد!
دیگه در باره ی گیم پلی توضیح ندم بهتره چون هم طول میکشه هم بعضی ها طرفداری میکنن و حاشیه به وجود میاد ولی در کل کلیشه در گیم پلی کم بود و معمولا در مواقع زیادی مخاطب با حرکتی که میزد حال می کرد.

داستان:
داستان بازی رو میتونین تو مقدمه بفهمین و دیگه نیازی به گفتن نداره ولی در کل یکی از نکات مهمی که داستان بازی مکس داشت این بود که دور از کلیشه بود و بازیباز به هیچ عنوان نمیتونست قسمتی از داستان رو حدس بزنه به جز آخرش که دیگه همه ی بازی ها دارنش!(قول آخرو انتقام و پیروزی)

گرافیک:
گرافیک هر نسخه در عصر خودش واقعا انقلابی بود.(نسخه اول و دوم و سوم(البته این نکته رو هم اضافه کنم که بعضی ها از گرافیک راضی نبودن) ) ولی در کل معمولا گرافیک های هر نسخه در زمان خودشون باور نکردنی بودند!
بافت های خوب و زنده، تخریب پذیری فوق العاده نور پردازی باور نکردنی و یکی از بهترین نکات بازی طراحی مراحل بود که شهر هایی از جمله نیویورک وسائوپائولو و غیره بود!

طراحی کرکتر های بازی هم معمولا خوب از کار در می آمد و ضعف خاصی نداشت!(بازم میگم هر کدوم تو عصر خودشون)
باگ های بازی کم بود نداشت 😀 (من که راضی بودم) ولی در کل طراحی مراحل و داستان و … کاملا با هم هماهنگی داشت، به طوری که غم رو می شد توی خیابون های نیویورک یا آفتاب سوزان برزیل دید!
در نسخه سوم بازی همه چی عالی بود از جمله بافت های زنده و تخریب پزیری و طراحی کرکتر های بازی و تلفیقی شدن درد و خون و غم هایی که مکس از عاشقی و نفرت کشیده شده بود.

صدا گذاری:
صدا گذاری بازی از نسخه اول تا نسخه آخر توسط یک نفر انجام شده بود و این به این معنی است که در هر سن خواص با اینکه صدای مکس تغیر نمیکرد ولی با توجه به کهولت سن صدا هم سنگین تر می شد که واقعا شخصیت مکس رو کامل کرده بود.
صدای طبیعت در بعضی از قسمت های در بعضی از قسمت ها و پویایی شهر هایی از جمله سائوپائولو حس عجیبی به بازی باز وارد می کرد.
شلیک اسلحه ها واقعا زیبا صدا گذاری شده بود.موسیقی بازی  یکی از بهترین کار های موسیقی دنیا شناخته شد که هرگز فراموش نخواهد شد. ویالن سل و پیانو پادشاهی می کرد که باعث شده بود هر لحظه بازی جذابتر جلوه بده.

نکاتی که در سری بازی مکس پین وجود داشت:
بازی مکس پین علاوه بر نوستالوژی خاصی که داشت و عشق و نفرت رو با هم تلفیق کرده بود، اعتراضی هم بود!
اعتراض به بعضی از حکم رانی های حاکم بر کشورهای غربی از جمله آمریکا و برزیل بود. قوانینی که در آن قتل رواج داشت!
بازی سازان و داستان نویسان این بازی برای نشان دادن محیط های آلوده، شن و طاقت فرسا، از مکس پین استفاده کردن که نشان دهنده ی این بود که مردم معمولا برای فرار از خبیسی ها معمولا به سراغ قرص های آرام بخش و الکل میروند.

به این معنیست که باید با این نکات با منفی بودن کشور ها سر کرد و هیچ شخصیتی توان بیان آن را ندارد به جز شخصیت مجازی ای به نام مکس!
((اسلحه حکم فرما بود و خونه هایی که معمولا زندگی سرشاری در آنها رقم می خورد یا خالی است یا تبدیل به مخروبه ای تاریک بیش نشده است که اغلب شعاری که روی دیوارش یا با خون یا با اسپری رنگ نوشته شده است این شعار است:
ما آزادی نمیخواهیم
تمام))